شعر

گفتم مگر ندانی چون کرد زمانه با من
گفتا غمت نباشد دل کن روانه با من
گفتم دلم هوایش چون زلف تو پریش ست
گفتا مباش پریشان زلف را شانه با من
گفتم که نیست کس اینجا آهنگ عشق نوازد
گفتا درآ به میدان چنگ و چغانه با من
گفتم مدت مدیدیست عشق پرکشید ز دلها
گفتا شرار برافروز پر پروانه با من
گفتم خاطر حزین است شعری نمی سراید
گفتا تو عاشقی کن شعر و ترانه با من
گفتم فسرده دل را مستی به سر نباشد
گفتا به کوی عشق آی می و پیمانه با من
گفتم بسان شب دل تاریک وظلمانی است
گفتا مهرم به دل گیر نور دلخانه با من
گفتم که غم عشقت درمان ندارد هرگز
گفتا علاج این درد بی چک و چانه با من
گفتم که غمزه هایت دلها را می فریبد
گفتا که در ره عشق هست دام و دانه با من
گفتم که دور گردون چرا دون پرور آمد
گفتا رسم زمانه ست مگیر بهانه با من
گفتم که مهر گردون کی شود همره ما
گفتا خموش محمود مخوان فسانه با من
گفتم که چرخ گردون بس فتنه ها برانگیخت
گفتا نما توکل جور زمانه با من
دکتر محمود ابراهیمی

لینک کوتاه خبر:

http://fargolnews.ir/?p=6408

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

صفحه اصلی
اقتصادی
پایگاه خبری فرگل نیوز